برگ های آرزو

ساخت وبلاگ

 

کاش چون پاییز بودم … کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم

برگ های آرزوهایم یکایک زرد می شد
آفتاب دیدگانم سرد می شد

آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد

اشگ هایم همچو باران
دامنم را رنگ می زد

وه … چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم

شاعری در چشم من می خواند … شعری آسمانی
در کنارم قلب عاشق شعله می زد

در شرار آتش دردی نهانی
نغمه من …

همچو آوای نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دل های خسته

پیش رویم:
چهره تلخ زمستان جوانی

پشت سر:
آشوب تابستان عشقی ناگهانی

سینه ام:
منزلگه اندوه و درد و بدگمانی
کاش چون پاییز بودم … کاش چون پاییز بودم

 

فروغ فرخزاد


 

چرا دوستم نداری؟؟؟...
ما را در سایت چرا دوستم نداری؟؟؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : autumnfille24 بازدید : 83 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 10:09