چرا دوستم نداری؟؟؟

سه شنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۴۰۲ | 21:15 | آیات.م -

چرا دوستم نداری؟؟؟...

این هم غم انگیز است. مگر آدم های نخستین چه می کرده اند که گناهشان را می شوریم و بهشان می گوییم وحشی ؟ آدم ها از ترس وحشی می شوند ، از ترس به قدرت رو می آورند که چرخ آدم های دیگر را از کار بیندازند ، وگرنه این همه زمین و زراعت و دام و پرنده و نان و آب هست ، به قدر همه هم هست ، اما چرا به حق خودشان قانع نیستند؟ چرا هیچ چیز از تاریخ نمی دانند؟ چرا ما این همه در تیره بختی تکرار می شویم؟ این همه جنگ ، این همه آدم برای چیزی کشته شده اند که آن چیز حالا دستشان نیست ، دست فرزندشان هم نیست . فقط می جنگیده اند که چند سالی جنگیده باشند. حالا ما حسرت چی را می خوریم؟ همان چیزهایی که در گذشته ها خون هزاران نفر را به خاطرش ریخته اند؟ خاک بر سر همشان کند! پس چه غلطی کرده اند؟ پدر می گفت که هر جنگی به خاطر صلح در می گیرد ، و هر صلحی مقدمه ای است برای جنگ. چه کسی جلو جنگ ها را می گیرد؟ چه کسی مانع از آدم کشی می شود؟ چه کسی صلح می آورد؟ آن آدمی که از هیچ چیز نمی ترسد و شمشیرها را کج می کند و تفنگ ها را از کار می اندازد کیست؟ مادرم می گفت : ( امام زمان ، اما اگر بیاید. )پس چرا نمی آید؟عباس معروفی........ سال بلوا ( کافه کتاب ) چرا دوستم نداری؟؟؟...ادامه مطلب

 کاش چون پاییز بودم … کاش چون پاییز بودمکاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودمبرگ های آرزوهایم یکایک زرد می شدآفتاب دیدگانم سرد می شدآسمان سینه ام پر درد می شدناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زداشگ ه چرا دوستم نداری؟؟؟...ادامه مطلب

 به عنوان دختری سومالیایی هرگز درباره ازدواج یا رابطه جنسی فکر نکرده بودم. در خانواده ما و در فرهنگ ما، هرگز کسی درباره این مسائل صحبت نمی‌کند. تنها فکری که درباره پسرها داشتم، این بود که با آن‌ها برا چرا دوستم نداری؟؟؟...ادامه مطلب

 پدرم می گوید:– اگر می دانستم که چنین اتفاقی پیش خواهد آمد، برای آخرین بار به پشت سرم نگاه می کردم… مانند پیامبر که موقع هجرت از مکه به مدینه بارها به پشت سرش نگاه کرد. پدرم بیشتر وقت خود را در سخنران چرا دوستم نداری؟؟؟...ادامه مطلب

من آبان پاییزم !برگ های باران خورده و زرد رنگش و دوست دارم. آسمون غم گرفته و باران دلتنگش و دوست دارم.حتی وقتی خودم و آماده بدرقه اش میکنم پایان شیرینش و دوست دارم، به تو می رسه!من پایانی که آغازش تو چرا دوستم نداری؟؟؟...ادامه مطلب

کی خودم باشم!وقتی که می نویسم تواموقتی که می خندم با فکر تواموقتی غمگینم از تو دورموقتی اشک میریزم.......تو!!!!تو تمام لحظاتم حضور داری ، برای تو می خونم ، برای تو می نویسم ، برای تو نفس می کشم ، برای چرا دوستم نداری؟؟؟...ادامه مطلب

چرا دوستم نداری؟!روزها و ساعت ها بهش فکر کردم ! چرا دوستم نداری؟؟؟چرا مثل من که با دیدنت قلبم تند میزنه ، قلبت تند نمیزنه؟!چرا مثل من سکوت نمی کنی؟!مثل من شرمگین نمیشی؟چرا مثل من نگاهت پر ستاره نیست؟! چرا دوستم نداری؟؟؟...ادامه مطلب